چهارشنبه، خرداد ۲۱، ۱۳۹۳

چطور در مالزی استخدام شدیم؟

بعد از یک سال و خورده ای می خوام بقیه جریان رو بنویسم!
نمی دونم همه جای دنیا اینطوریه یا نه، ظاهرا برای اینکه آدم رو استخدام کنند، باید پیگیری کرد. حتی اگه بگن نه...
اون روزی که قرار گذاشته بودیم، با سعید رفتیم شرکت. خانمی که بهمون زنگ زده بود، اسمش میس چو بود. یه خانم چینی عینکی بود که در بخش روابط انسانی کار می کرد. به سعید گفت که بره توی اتاق کنفرانس شیشه ای، با آقایی به اسم اندرو صحبت کنه. ما هم دوتایی رفتیم توی اتاق کنفرانس پیش اندرو.

اندرو هم چینیه و رئیس شرکت "اینسپیدیا" ست، ولی ما اون موقع نمی دونستیم کیه. اولش تعجب کرد که من اونجا چی کار می کنم. منم گفتم که من به عنوان مترجم سعید اومدم و نشستم کنار سعید... چون از قبل صحبت ها رو به انگلیسی با سعید تمرین کرده بودیم، سعید خودش از پس بیشتر صحبت ها بر اومد، ولی یه جاهایی که حرف اندرو رو نمی فهمید، یا نمی تونست منظورش رو برسونه، من کمک می کردم.

چون خیلی وقته از اون موقع می گذره، بیشتر صحبت ها رو فراموش کردم. یادمه که برگه درخواست استخدام و تست های سعید دستش بود و معلوم بود از طراحیش خوشش می یاد. اولش به سعید گفت که از خودش بگه. سعید هم راجع به سابقه کاری ده ساله ش گفت و اینکه همیشه خوب کار می کنه و انعطاف پذیره و تجربه ش زیاده. بعد از سعید پرسید که چرا می خواد توی مالزی کار کنه. سعید جواب داد برای اینکه توی یه کشور دیگه تجربیات جدیدی به دست بیاره. ازمون آمار دقیق گرفت که کار انیمیشن توی ایران چطوریه، ما کی از ایران اومدیم بیرون، ویزامون چطوریه، الان کجا ساکنیم، بعدش از من پرسید که آیا من هم انیماتورم؟ منم گفتم آره. گفت با برنامه فلش کار کردی؟ گفتم آره. گفت رزومه و  نمونه کارهات رو داری که ببینم؟
من فقط کیفم دستم بود و مدارک سعید. حتی یک درصد احتمال نمی دادم ممکنه همچین درخواستی ازم بشه! گفتم نه، مدارکم رو با خودم نیاوردم... ولی بعدش یادم افتاد که می تونه توی وبلاگم دموی من رو ببینه. بهش اینو گفتم و آدرس وبلاگم رو دادم... هنوز قیافه ش یادمه وقتی که انیمیشن دموی من رو می دید. خب باید قبول کنیم یه کار سه بعدی فانتزی مثل میچکا خیلی به چشم می یاد، مخصوصا اگه اول دمو باشه! :D

هنوز دموی من کامل پخش نشده بود که اندرو تلفنش رو برداشت و به میس چو گفت یه فرم استخدامی هم برای من بیاره. میس چو اومد و به من گفت برم بیرون اتاق کنفرانس و فرم رو پر کنم. وقتی داشتم فرم استخدام چهار صفحه ای رو پر می کردم، سعید و اندرو رو می دیدم که توی اتاق کنفرانس مشغول حرف زدنند. بعدا سعید بهم گفت که اندرو خیلی دقیق راجع به قیمت بلیط هواپیما از تهران پرسید و اینکه اتاقی که الان اجاره کردیم چنده. ظاهرا باورش نمی شد 1000 رینگیت داده باشیم برای یک ماه!

از میس چو خواهش کردم برم اینترنت که تاریخ سوابق قبلیم رو دقیق بنویسم و بهش توضیح دادم که سال شمسی با میلادی فرق داره و من از حفظ نمی تونم سوابقم رو به میلادی بنویسم. ولی میس چو قبول نکرد و گفت هر چی یادته بنویس! منم همه تاریخ ها رو غلط غلوط نوشتم!!

صحبت اندرو با سعید که تموم شد، با من مصاحبه کرد. یه چیزی که توی این مصاحبه ها خیلی مهمه اینه که آدم باید همش از خودش تعریف کنه. خجالتی و سر به زیر بودن اصلا برای این ها نکته مثبتی نیست. منم گفتم که ده سال سابقه کاری دارم، با اینکه رشته م گرافیک بود، ولی رفتم توی کار انیمیشن و انیمیشن رو در حین کار کردن با آدم های خفن یاد گرفتم. گفتم انیمیشن رو خیلی دوست دارم و معمولا شرکت ها منو به عنوان یه آدم پر کار می شناسند که از زیر کار در نمی ره. انعطاف پذیرم و با بقیه خوب کنار می یام. اگه توی کار به مشکلی بر بخورم می تونم گلیمم رو از آب بکشم و از این چیزها... بعد اندرو یه سوال عجیب ازم پرسید: من چرا باید استخدامت کنم!؟

قبلا که توی انگلیس دنبال کار می گشتم یادمه توی اینترنت یه لیست از سوالات احتمالی مصاحبه پیدا کرده بودم و این سوال هم توش بود، ولی اصلا یادم نبود جوابش رو باید چطور می دادم. گفتم تصمیم با خودتونه که منو استخدام کنید یا نه! اندرو خندید و گفت: معلومه که تصمیم با خودمه، ولی دوست دارم جواب تو رو هم بدونم. منم هر چی از خودم تعریف کرده بودم رو به طور خلاصه دوباره گفتم و بعدش گفتم خوبه که منو استخدام کنید.

آخرهای مصاحبه خسته شده بودم و جواب هام تکراری شده بود، ولی اندرو تصمیم خودش رو گرفت و گفت که هر دوی ما رو یک ماه آزمایشی استخدام می کنه. بعد که با میس چو مشورت کرد، گفت سعید که کارش بهتره و می تونه توی بخش های مختلف مفید باشه بهتره آخر ماه آزمایشی مبلغ ثابت 2500 رینگیت بگیره و من بستگی به کارکردم، ثانیه ای 30 رینگیت برای انیمیشن بگیرم.

البته اندرو و میس چو نمی دونستند که دست من توی فلش تنده! حساب کرده بودند ممکنه بتونم یه کم انیمیت کنم و مطمئن بودند کمتر از دو و پونصد در می یارم. ولی بعد از اینکه دوره آزمایشیمون تموم شد، اندرو خودش گفت که وقتی دید من چقدر کار کردم حسابی تعجب کرد. پولی که من گرفتم تقریبا دو برابر سعید بود!!

هیچ نظری موجود نیست: