سه‌شنبه، تیر ۰۲، ۱۳۹۴

الان دیگه مالزی نیستیم، ولی دوست داشتم بازم یه مقدار راجع به اونجا بنویسم.

توی مالزی مردم چند دسته اند. اول بومی ها یا همون مالایی ها که بخش اعظم مردم اونجا رو تشکیل می دن. بعد چینی ها تعدادشون زیاده. بعدش هم هندی ها که البته زیاد نیستند. توی مرکز شهر توریست هم زیاد می شه دید، هم اروپایی، هم عرب...

معمولا هر گروه با هم نژاد خودش می چرخه. مثلا من تا حالا ندیدم یه هندی با یه چینی دوست باشه. البته توی شرکت همه با هم کار می کنند، ولی کم پیش می یاد موقع ناهار اینها رو با هم ببینیم.

مالایی ها: 

مالایی ها اکثرا پوست سبزه دارند با صورتهای گرد و چشمهای ورقلمبیده. قدشون نسبتا کوتاهه، اکثرشون یه کم چاقند و طفلکی ها دماغهای پهن و زشتی دارند. ما ایرانی ها اگه بریم یه مدت مالزی زندگی کنیم، دیگه نه تنها به عمل بینی فکر نمی کنیم، بلکه اعتماد به نفسمون شدیدا می ره بالا، بسکه این طفلکی ها زشتند... ولی اخلاقشون نسبت به بقیه بهتره. نسبتا خونگرم تر، ساده تر و شادترند.

مالایی ها همه مسلمونند. اکثرا باحجابند، ولی بی حجاب هم بینشون هست. کشورشون مجبورشون نمی کنه حجاب داشته باشند، ولی همه بی حجابهایی که من باهاشون صحبت کردم هم خودشون رو مسلمون می دونستند. بیشتر خانمهاشون لباسهای محلیشون رو می پوشند که شامل یه پیراهن گل گلی آستین بلند تا روی زانو می شه، زیرش یه دامن که تا مچ پاست، و یک مقنعه رنگی کوتاه که اکثرا پولک دوزی شده. معمولا رنگهای خیلی جیغ می پوشند، ولی بلدند رنگها رو با هم ست کنند... مواقعی که لباس اسپرت می پوشند، بلوز و شلوار با یه مقنعه کوتاه تنشونه. جالبه که خیلی از محجبه ها بلوز آستین کوتاه می پوشند. انگار اگه دست و پاشون بیرون باشه مشکلی نداره. زیاد اهل آرایش کردن نیستند، اگه هم بخوان آرایش کنند خیلی کمه.

مردهای مالایی اکثرا بلوز و شلوار اسپرت می پوشند، به جز جمعه ها... جمعه ها همه مردها می رن مسجد برای نماز جمعه. اون موقع همه شون لباس محلیشون رو می پوشند: یه بلوز و شلوار نسبتا براق، بعدش هم یه پارچه طرحدار مثل لنگ می بندند به کمرشون که مثل دامنه و تا بالای زانو می رسه.

مالایی ها در کل آدمهای آروم و بی شیله پیله ای هستند و زندگی ساده ای دارند. خونه هاشون اکثرا شبیه خونه های دهاتیه. اهل مبلمان و اثاثیه شیک نیستند. اکثرشون توی خونه های ویلایی حیاط دار زندگی می کنند و حداقل چهار پنج تا بچه دارند. یکی از دوستهامون می گفت که مالایی ها از روش های جلوگیری از بارداری استفاده نمی کنند. دولتشون هم شدیدا مایله تعداد مالایی ها بره بالا، برای همین بهشون بابت هر بچه پول و تسهیلات می ده... معمولا وقتی مالایی ها بچه دار می شن، تا دو سه سال اول مادربزرگ و پدربزرگ بچه رو نگه می دارند، بعدش هم می فرستندشون مهدکودک. وقتی تعداد بچه ها زیاد می شه، مادر دیگه سر کار نمی ره. می شینه توی خونه بچه بزرگ می کنه.

مالایی ها آدمهای اجتماعی هستند و معمولا تفریحاتشون گروهیه. وقتی ناهار با هم می خورند، مدام با هم بلند بلند حرف می زنند. بیشترشون از خارجی ها هم خوششون می یاد و دوست دارند ارتباط برقرار کنند... غریبه هاشون یه خورده هیز اند! یعنی فرقی نداره زن باشند یا مرد، اگه ازت خوششون بیاد، همینطوری زل می زنند بهت!
مالایی ها سر کار هیچوقت اعتراض نمی کنند و رئیسشون هر چی بگه می گن باشه. ولی نسبتا تنبلند و اگه بتونند یواشکی از زیر کار در می رند. هیچوقت مخالفت نمی کنند و نمی گن که حقشون ضایع شده. خودشون رو راحت با شرایط تطبیق می دن. ولی اکثرا انگلیسیشون یا ضعیفه، یا اصلا بلد نیستند.

چینی ها:

 چینی ها نسبت به بقیه مردم مالزی قیافه بهتری دارند. پوست سفید و قد نسبتا بلند. ولی اولش که ما رفتیم مالزی، من قیافه چینی ها رو از هم تشخیص نمی دادم. فکر می کردم همه مثل همند! یه مدت طول کشید تا تونستم اونها رو از هم تفکیک کنم!!

چینی های اسپرت پوش معمولا یه تیشرت گشاد می پوشند با شلوارک. نمی دونم چرا همیشه تیشرت هاشون دو سه سایز از خودشون بزرگتر بود! بعضی از دخترهای چینی اونقدر شلوارکشون کوتاه بود که با شورت فرق چندانی نداشت! ولی با اینکه راحت لباس می پوشیدند، یقه شون هیچوقت باز نبود.

اونهایی که اسپرت نمی پوشیدند هم توی مالزی زیاد بودند. معمولا دخترها بلوز شومیز با یقه مردونه یا یقه چین چینی با رنگ روشن می پوشیدند با آستین کوتاه پفی و یه دامن مشکی یا تیره تا بالای زانو... لباس و حرکاتشون یه مقدار لوس بود. شبیه همین مانگاهایی که می کشند... مردهایی با بلوز مردونه و شلوار پارچه ای هم کم نبودند. فکر کنم بیشتر سر کار اینطوری می پوشیدند.

همه چینی ها موهای صاف و لخت دارند. دخترها آرایش نمی کنند و موهاشون رو تقریبا هیچوقت نمی بندند. چینی ها با اینکه ظاهر بهتری توی مالزی دارند، ولی توی فرهنگشون نیست که موهای بدنشون رو بزنند. البته مو هم ندارند که بخوان بزنند! روی پای دخترها ممکنه فقط دو سه تا مو معلوم باشه. مردهای چینی هم کوسه هایی هستند که معمولا دو سه تا مویی که روی چونه شون در می یاد رو نمی زنند. در مورد جوونها آدم می تونه نادیده بگیره، ولی بعضی از پیرمردهای چینی رو می بینی که یه موی ده سانتی متری از گردنش آویزونه... اه، حالم به هم خورد!

اکثر چینی ها آدمهای سردی هستند. توی فرهنگ چینی ها "سلام" و "خدافظ" اهمیتی نداره. اولش آدم شوکه می شه وقتی می بینه کسی که دیروز باهاش صحبت کردی، امروز اصلا بهت محل نمی ذاره! ولی بعدش می فهمی همین که نگاهش به نگاهت افتاده، یعنی سلام. اگه یه سر کوچیک تکون بده، معنیش این نیست که: دیدمت!! سر تکون دادن یعنی: سلام، خوشحالم که می بینمت، چه خبرا؟!

یا مثلا اگه سر کار با یه چینی رفتی ناهار و موقع برگشتن یه هو دیدی که از کنارت غیب شده، اصلا تعجب نکن! ممکنه بانک کار داشته و رفته، بدون اینکه بهت بگه... خلاصه اینکه فرهنگ عجیبی دارند که برای ما واقعا نامفهومه.

چینی ها خودشون چند دسته اند که معمولا زبان و فرهنگشون با هم متفاوته. اونهایی که من می دونم: کانتونزی ها، مندرین ها، و انگلیسی زبان ها... معمولا اونهایی که زبونشون با هم یکیه با هم می پرند، ولی در کل چینی ها از همدیگه خوششون می یاد. برای همین ممکنه یکی که زبانش متفاوته هم بینشون باشه که در این صورت با اون انگلیسی حرف می زنند.

کانتونزی ها از همه سنتی ترند. معمولا قیافه خیلی سردی دارند و اگه باهاشون صحبت کنی، کوتاه جواب می دند. اصلا اجتماعی نیستند. توی گروه های یکی دو نفره با خودشون می پرند و فقط با دوست صمیمیشون که اونم کانتونزیه گاهی می گن و می خندند. در غیر این صورت اکثرا مثل ماستند و صورت بی احساسی دارند.

مندرین ها چینی های اصلاح شده اند! اینطور که من فهمیدم، زبان و خطشون راحت تره. اونها یه مقدار از کانتونزی ها روشن فکر ترند و تا حدی قابل ارتباط برقرار کردن.

بهترین چینی ها اونهایی اند که زبان اولشون انگلیسیه و پدر و مادرشون سعی کردند با فرهنگ اروپایی-آمریکایی اونها رو بزرگ کنند. با اینکه لهجه چینی مزخرفی دارند، و هنوز چینی حساب می شن، ولی یه کم برون گرا ترند و می شه باهاشون دوست شد. این چینی ها معمولا با خنده به خودشون می گن "موز"، منظورشون اینه که یکی از زبانهای چینی رو تا حدی می فهمند، ولی نمی تونند بخونند و بنویسند، توی چینی حرف زدن هم لغت کم می یارن... این چینی ها نسبتا اجتماعی ترند و سعی می کنند بقیه رو دور هم جمع کنند. البته اونطور که مالایی ها موقع ناهار سر و صدا می کنند نیستند. معمولا ناهار در سکوت صرف می شه و فقط گاهی با هم صحبت می کنند.

چینی ها استاندارد زندگیشون بالاتره. معمولا خونه های شیکی دارند، ولی مثل مورچه های کارگر می مونند. الویت اول زندگیشون کاره. اونها هم هیچوقت به خاطر شرایط بد کار اعتراض نمی کنند. ولی حواسشون هست که اگه بتونند پیشرفت کنند، موقعیت رو بقاپند. در کل آدمهای زرنگ و نژاد پرستی هستند. چینی ها کارمندان خوبی اند، ولی خدا نکنه یه چینی رئیستون باشه! بین چینی ها آدمهای جالب و نرمال هم پیدا می شه، ولی تا وقتی که آدم با رفتار معمولی چینی ها آشنا نشده باشه، برخورد سردشون آدم رو اذیت می کنه.

هندی ها:

هندی ها معمولا قد کوتاه و چاقند و پوستهای تیره بدرنگی دارند. چشمهاشون درشته، ولی نگاهشون قشنگ نیست. من از لباسهای سنتی زنهاشون بدم نمی یاد. ولی جوونهاشون کمتر ساری می پوشند، بیشتر یه بلوز بلند و شلوار با طرح های هندی. به ندرت یه دختر هندی رو می بینید که پاهاش معلوم باشه. ولی ممکنه زیر ساری بلوزش کوتاه باشه و شکمش بیرون باشه. هندی ها معمولا موهای پرپشتی دارند که دونه های درشتی داره، ولی وزوزیه.

هندی های مالزی یه جورایی آدمهای سطح پایین حساب می شن. خیلی از تاکسی ها هندی اند و متاسفانه آدمهای درستی نیستند. ممکنه برای یک مسیر کوتاه چند بار دور بزنند و ازتون کرایه بیشتر بگیرند. مغازه دارهاشون هم می خوان جنسشون رو با چند برابر قیمت غالب کنند.

من فقط یه هندی خوب دیدم، اونم زبان اولش انگلیسی بود و مادر و پدرش سعی کرده بودند با فرهنگ اروپایی-آمریکایی بزرگش کنند. ماشالاه خیلی پرحرف بود، ولی پسر خوبی بود. بگو بخند بود و آدم رو سرگرم می کرد.


در کل مالزی کشور چند ملیتیه. همه زبون همدیگه رو نمی فهمند، ولی دارند کنار همدیگه زندگی می کنند. توی دو سالی که ما مالزی بودیم، اصلا ندیدیم که یکی توی خیابون با یکی دیگه دعوا کنه. در کل آدمهای آرومی هستند... فکر کنم وجه مشترک همه شون عشق به مانگا و دمپایی پلاستیکی باشه! در روزهای عادی همه توی مالزی دمپایی پلاستیکی می پوشند و اکثرا یکی دو تا کاراکتر مانگا دارند که عروسکهاش رو جمع می کنند.

 

هیچ نظری موجود نیست: