امروز كه اينجا نشستهم يه چيزي بنويسم، آيلار كلة منو خورده. به مدت سه ساعت داره غر ميزنه كه حيف اينترنت و كامپيوتر و برق و تلفن و گاز و آب و فاضلاب كه براي وبلاگنويسي صرف شه. ميگه زيادي كار مفيديه. بعد هم با خميازهاي بلند سرش رو يه طرف كرد و با نگاهي پر از تآسف به من نگريست، گويي كه ميگفت: خاك توسر بيكارت، همين يه خواهر رو داشتيم كه از دست رفت.
راستي، اينها رو آيلار خودش ديكته كرد، من نوشتم. قربان شما.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر