پنجشنبه، بهمن ۲۹، ۱۳۸۸

بدترین عروسی که رفتم مربوط شد به عروسی یکی از دوستان دوران دبیرستانم. ازش پرسیدم: چرا آهنگ نذاشتین؟! با عصبانیت و ناراحتی گفت: مادرشوهرم نذاشت...

من دیدم بعضی از زن های چادری که توی سالن همه جاشون رو ریخته بودن بیرون، موقع برگشتن عینک آفتابی زدند که نامحرم آرایش چشمهاشون رو نبینه!!

فردا شب هم یه عروسی دعوتم که زنونه و مردونه جداست. نمی دونم اونجا قراره چه چرندیاتی ببینم...

۱ نظر:

Navid گفت...

الناز متاسفانه این تناقضها به جای اینکه تلنگری برای تغییر ایجاد کنه ، اکثریت رو وا داشته تا باهاش خو هم بگیرن. بعد به دورو برت نگاه مبکنی همه جا چهره زننده این تناقضها رو میبینی.
یه نتیجه دیگه که میشه گرفت : انقدر این اعتقادات و آیینها سست و عقب افتادن که به راحتی زیر پا گذاشته میشن.