جمعه، اردیبهشت ۱۳، ۱۳۸۷

وقتی مدل یک کاراکتر رو با دقت و وسواس می سازم، براش استخون بندی و پوست تعریف می کنم، وقتی اونو انیمیت می کنم، وقتی راه می ره، حرف می زنه، خوشحال و ناراحت می شه، وقتی پشتک می زنه، پرواز می کنه، یا حرکات عجیب غریب انجام می ده، دیگه بودنش توی دنیای مجازی معنایی نداره. اون زنده شده و دیگه خودش شخصیتی داره برای خودش. من هم خدایش شده ام.
وقتی می رم سر کار توی یه شرکت انیمیشن سازی خوب، وقتی همه هنری هستن و وقتی هر روز به جای صبح، ظهر می رم شرکت، وقتی محیط خوبه و کارم لذتبخشه، وقتی خدای خوبی برای مخلوقاتم هستم، حس خیلی خوبی دارم. واقعا هیچ لذتی برام مثل ساختن انیمیشن نیست. خدا شدن واقعا جالبه. امیدوارم همیشه، هم برای خودم و هم برای اونها خدای خوبی باشم.

هیچ نظری موجود نیست: