باز هم اندیشمند شدم:
این مرغها توی لونه شون هی زرت و زرت تخم می ذارن، آدمها هم زرت و زرت تخم مرغها رو برمی دارند و می برند و می پزند و می خورند. حالا سوال من اینه که آیا مرغها اونقدر بی شعورند که باز هم توی مرغدونی تخم می ذارند و نه جای دیگه؟ یا اینکه خوشبین هستند و فکر می کنند آدمها از تخم مرغها بهتر نگهداری می کنند؟ یا از چنان هوشی برخوردارند که پیش بینی می کنند اگه جای دیگه تخم بذارند از آب و دون و محبت انسانها محروم می شن؟ شاید هم حس وفاداری دارند؟ یا شاید اونقدر تخم گذاشتن که دیگه براشون مهم نیست چه بلایی سر بچه هاشون می یاد... نمی دونم... شاید شعار فرزند کمتر زندگی بهتر از یه همچین جاهایی سربرآورده. شاید هم بهتر بود امشب برای شام، تخم مرغ نمی خوردم؟!
این مرغها توی لونه شون هی زرت و زرت تخم می ذارن، آدمها هم زرت و زرت تخم مرغها رو برمی دارند و می برند و می پزند و می خورند. حالا سوال من اینه که آیا مرغها اونقدر بی شعورند که باز هم توی مرغدونی تخم می ذارند و نه جای دیگه؟ یا اینکه خوشبین هستند و فکر می کنند آدمها از تخم مرغها بهتر نگهداری می کنند؟ یا از چنان هوشی برخوردارند که پیش بینی می کنند اگه جای دیگه تخم بذارند از آب و دون و محبت انسانها محروم می شن؟ شاید هم حس وفاداری دارند؟ یا شاید اونقدر تخم گذاشتن که دیگه براشون مهم نیست چه بلایی سر بچه هاشون می یاد... نمی دونم... شاید شعار فرزند کمتر زندگی بهتر از یه همچین جاهایی سربرآورده. شاید هم بهتر بود امشب برای شام، تخم مرغ نمی خوردم؟!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر