جمعه، شهریور ۳۱، ۱۳۸۵

اسباب كشي سخته... خيلي سخت...
(باور نكنيد. دارم غر مي زنم.)

چون بحث توي كامنت قبلي طولاني شده بود اين رو بصورت پست براي "آقاي زرنگار" نوشتم. (به نظر من بحث پيرامون مسائل نظري خسته كننده ست. ولي حالا, نوشتم ديگه):

دوست عزيز, آيا حتماً بايد راجع به گفته هام يه طومار بنويسم كه منظور من رو بد برداشت نكنيد؟
شما مطالبي از كتاب "شهامت" اثر "اشو" رو بدون ذكر منبع نقل كرديد. اگه از منابعتون سخن مي برديد, علاوه بر اينكه اين يك عمل اخلاقيه, خوانندگان راحت تر ادامه مطلب رو دنبال مي كردند. من همين طور كه شما هم گفتيد, وكيل ديگران نيستم و ادعايي هم در اين مورد ندارم. اينكه شما ذكر منبع بكنيد يا نه, به من مربوط نيست. صرفاً يك نظر كوتاه در وبلاگ شما گذاشتم. شما مي تونستيد خيلي ساده ازش بگذريد, ولي نظر من رو "احمقانه" خطاب كرديد.
فرموديد كه از من نظر نخواستيد و من بعد از مطلع شدن از اين موضوع ديگه براتون نظري نذاشتم. توصيه مي كنم قوانين نظرخواهي وبلاگتون رو ذكر كنيد كه بعد مجبور نشيد با بسياري از آدمها در اين مورد سر و كله بزنيد.
گفتن واژه "سلام" در وبلاگ نويسي معمول نيست و اين موضوع دال بر ادب يا بي ادبي كسي نيست. در ضمن, بعد نيست اگه مجددا نگاهي به كامنت "مرحله دوم از چهار مرحله گذشت" بيندازيد.
فرموديد: "صفتي را كه لايق خودتان مي باشد را بديگران نسبت ندهيد" من از اين گفته فقط اين رو برداشت كردم كه شما عصباني هستيد. چون قبلش شما از من انتقادي نكرده بوديد كه چنين نتيجه اي گرفتيد.
اسم من: الناز. فاميل من: فروهري. ساكن تهران هستم و متولد 3 آبان 1361.به محض اينكه ياد بگيرم اسمم رو به كدهاي اچ تي ام ال تبديل كنم, در وبلاگم مي ذارم.
گفتم: "من حوصله دعوا ندارم..." فرموديد: "معلوم است كه چه كسي انتقاد پذير نيست كساني كه حوصله ندارند، درسته ؟"... خير. هر آدمي حق اين رو داره كه از يه چيزي خوشش بياد و از از يه چيز ديگه نه. من از دعوا خوشم نمي ياد. اگه من حوصله دعوا نداشته باشم دليل نمي شه كه انتقادپذير هم نباشم.
راستش از اين موضوع تعجب كردم كه شما چرا عصباني شديد. در صورتي كه من نه به شما توهين كردم و نه شما رو مسخره كردم و اينطور كه شما گفتيد, واژه اي رو به نفع خودم تفسير نكردم.
در هر حال موفق باشيد. نوشته هاي وبلاگتون نشون مي ده كه به مطالب جالب و مفيدي توجه داريد.

هیچ نظری موجود نیست: