دوشنبه، فروردین ۲۰، ۱۳۸۶

امیدوارم هیچکس کارش به اداره های دولتی نیافته...
دیروز رفتم تامین اجتماعی که دوباره دفترچه بیمه بگیرم. گفتند که هشت ماه بیشتر سابقه کاری نداری. داشتم شاخ در می آوردم. گفتند که باید دوباره سابقه های بیمه ام رو جمع کنم توی این شعبه. اینو هم فهمیدم که آدمهای خنگ شعبه یوسف آباد، سری اول فقط پرونده ام رو فرستادند این شعبه، نه سابقه ام رو. یعنی باز باید 3، 4 ماه برم و بیام.
از یکی از شرکتهایی که قبلا کار می کردم بهم زنگ زدند و گفتند اگه الان کاری ندارم یه پروژه از ایزایران گرفتن که باید بریم توی خود ایزایران کار کنیم. گفت که من هم برم. من هم امروز باهاشون قرار گذاشتم.
توی برگه ای که قبلا پر کرده بودیم "حقوق ساعتی" رو پرسیده بودند. من مبلغی که می خواستم رو نوشته بودم. آقای واسطه که ما رو برد ایزایران، مبلغی که من نوشته بودم رو پاک کرد و یه چیزی روش کشید برای خودش. (حالا این اشکالی نداره، چون به هر حال معرف بوده)... اون آقایی که قرارداد رو با ما امضا کرد، باز هم مبلغ ها رو پاک کرد و یه چیزی روش کشید برای خودش (حقوق درخواستی من دو برابر و نصفی شد!!) بعد به ما گفت بریم از یه ساختمون دیگه از آقایی که جای مدیرعامل نشسته امضا بگیریم.
ما هم رفتیم اونجا. اول بسم الله جلوی منو گرفتند که: "خواهر، از در خواهران وارد شو، بیست متر بالاتره." من هم رفتم از در خواهران وارد شدم. رفتیم بالا و نزدیک به یک ساعت پشت دفتر آقاهه منتظر شدیم که اجازه بده بریم تو. آخر آقای منشی اومد و گفت که یکی بره تو. همکارمون رفت و پنج دقیقه بعد با قیافه ای متفکر و هاج و واج اومد بیرون. یه ربع بعد به اون یکی همکارمون اجازه تشرف داده شد (!) و بعدش هم به من.
وقتی رفتم تو، یه آقای ریشویی رو دیدم که جلوش یه ظرف پر از پوست پسته بود. فکر کنم وقتی بیرون اتاق کارش یک ساعت منتظر بودیم، داشت پسته می خورد. اولین سوالی که پرسید این بود که شغل پدر و مادرم چیه. و سوال دومش این بود: "دم در به خاطر پوشش شما ایراد نگرفتند؟؟" گفتم: "نه، دم در کسی نبود". و با خودم فکر کردم مقنعه، مانتو و شلوار ساده، جوراب و کفش، حداقل آرایش... مثلا از چی من می خواست ایراد بگیره؟؟ بهتر نبود الان بپرسه که مثلا چند سال سابقه کار دارم و تا چه حد با کامپیوتر کار می کنم؟؟
البته اون این سوالها رو نپرسید و مشغول امر به معروف و نهی از منکر شد و من رو حسابی ارشاد کرد. آخرسر هم گفت که باید عکس و فتوکپی شناسنامه و فتوکپی مدرک تحصیلی بیارین که ببینیم سوء پیشینه نداشته باشین. (کدوم شرکت از این چیزها می خواد؟... شرکتی که اکثر اعضاش مشکوکند...)
خلاصه ش کنم... از اتاقش که اومدم بیرون، آقایی اومد به سمت من و گفت که خانمی با من کار داره. دنبالش رفتم و این دفعه یه خانم محترمی منو ارشاد کرد. گفت که شلوار لی ممنوعه، آرایش حتی در حد کم ممنوعه، مانتو باید خیلی گشاد و بلند باشه، و اسپرت هم ممنوعه.
به سمت در خروجی راه افتادیم و این دفعه صدایی از پشت سرم به همکارهام گفت: "آقایان لطفا از در برادران خارج بشن". خانمی که دم در نشسته بود گفت: "خانم، شما یه لحظه تشریف بیارین اینجا" من هم با توپ پر گفتم: "خانم، شما سومین نفری هستین که می خواین منو ارشاد کنین. باشه، فهمیدم. باید مثل شماها لباس بپوشم"... عصبانی شده بودم. یه نگاهی به پشتم کردم و دیدم همکارهام دارن می خندن و یواشی از در خواهران اومدن بیرون.

هیچ نظری موجود نیست: