سه‌شنبه، آبان ۱۶، ۱۳۸۵

از خدایتان خواستم مرا به شور و شوق دوران دبیرستان بازگرداند، افسردگی های دوران بلوغ را به من داد.
هر وقت به نام خدایتان نذری کردم، کاری کرد که هیچ بر صلاحم نبود.
بارها آزمودمش.
عاقبت به خدایتان توبه کردم که هیچگاه نپرستمش.
خدایتان برایم هیچ مفهومی ندارد.

هیچ نظری موجود نیست: