با سلام مجدد. من بالاخره تصميم گرفتم که بعضی وقتها به اين وبلاگم يه کم برسم. البته شخص متشخصی خيلی به من کمک کرد و انگيزه داد تا اين وبلاگ رو راه بندازم. در همين جا از اين شخص شخيص بسيار متشکر و ممنون می باشم.
هی از خودم می پرسم که هدف من از راه اندازی اين وبلاگ چيه؟ راستش من فقط و فقط می نويسم که نوشته باشم. براي كسي هم جز خودم نمينويسم. فقط برای اشخاص متشخص و بعضاً بيكار ديگه ای که شايد يه هو گذارشون به اين مکان بيافته بنويسم که من دختری هستم بيست ساله (ديروز بيست سالم تموم شد. تولدم مبارك...) و خيلی معمولی مثل خيلی از دخترهای بيست سالة ديگه.
من عادت به نوشتن دفترخاطرات دارم. اول می خواستم دفترخاطراتم رو به اينجا منتقل کنم، ولی بعد همون شخص متشخص مذكور به من گفت که اين کار رو نکن، چون اونوقت هم خودت رو لو می دی، هم ضايع می شی. (البته منظور کلی اون اين بود. وگرنه ايشون خيلی مودبتر از اينها هستند).
راستش الان زياد حوصله نوشتن ندارم. در حقيقت در مورد اين وبلاگ هنوز چندان احساس مالکيت نمی کنم. اينه که هنوز زياد باهاش دوست نيستم!
حالا فعلاً بای بای تا بعد... همگی موفق باشيد. تو رو خدا برای من هم دعا کنيد... ;)
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر